سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوندِ سبحان، شخصِ بلندْ آرزویِ بدکار را دشمن می دارد . [امام علی علیه السلام]
 
دوشنبه 88 خرداد 4 , ساعت 4:3 عصر

دولت در دوره موسوی، به صورت مستمر، بار خود را با دولتی‌کردن اقتصاد، سنگین‌تر می‌کرد تا جاییکه شرکت‌های دولتی در این دوران زیانده‌ترین شرکت‌ها بودند و دولت هم نمی‌توانست آنگونه که باید به این شرکت‌ها کمک کند.
17/2 ـ استقراض از بانک مرکزی و چاپ بدون پشتوانه اسکناس
هنگامی که مهندس میرحسین‌موسوی در حال تحویل هیئت‌دولت به هاشمی رفسنجانی بود، مشکلاتی پدید آمد:
در دوره مهندس میرحسین‌موسوی اسکناس‌ فراوان بدون پشتوانه توسط بانک‌مرکزی چاپ شد و دولت برای رفع کسری بودجه، مدام از این طریق استقراض می‌کرد. یکی از اصلی‌ترین دلایل تورم در دوران میرحسین‌موسوی چاپ اسکناس بدون پشتوانه و افزایش غیر منطقی نقدینگی بود.
18/2 ـ تحویل دولت با 52 درصد کسری بودجه
دولت مهندس‌موسوی در هر سال کسری بودجه‌اش نسبت به سال گذشته بیشتر می‌شد. یعنی وقتی دولت را تحویل گرفت و تحویل داد، کسری فراوان پدیدار شد. این در حالی بود که آقای میرحسین تنها از یک بیست و‌هفتم بودجه برای جنگ استفاده می‌کرد ولی به دلیل سیاست‌های غلط اقتصادی، دولتی کردن امور و.... روزی که مهندس‌موسوی دولت را تحویل هاشمی‌رفسنجانی داد 52 درصد بودجه کسری داشت و این کسری با وجود استقراض‌های فراوان از بانک مرکزی بود. کسری بودجه دولت، عامل اصلی بدهی انباشته به بانک مرکزی است. سال 66 علی‌‌رغم کاهش هزینه‌دفاعی، بودجه سال 67 قریب به 215 میلیاردتومان کسری داشت. یعنی بیش از نصف بودجه‌عمومی 425 میلیارد تومانی دولت از طریق وام بانک‌مرکزی تأمین می‌شد. این کار با چاپ بی‌رویه اسکناس همراه بود و ارزش پول‌مردم و توان خرید را به شدت کاهش می‌داد. در واقع مالیات ناعادلانه‌ای بود که بر قدرت خرید مستضعفان وضع می‌شود و برعکس ثروتمندان چون قدرت گردش سریع پول را دارند، از آن بهره‌مند شده و شکاف عمیقی رخ می‌داد.
19/2 ـ هزینه جنگ، حداکثر یک هفتم بودجه دولت
دفاع‌مقدس در افزایش هزینه دولت نقش مهمی داشته به طوریکه هر ساله بین 13 تا 17 درصدکل پرداختها را تشکیل می‌داده است و در سال 66 حدود 22 درصد هزینه کل را، مخارج جنگ تشکیل می‌داد. دولت از اول سال 60 تا آخر 66 کلا مبلغ 2881 میلیارد تومان هزینه کرده است که مبلغ 416 میلیاردتومان آن صرف کلیه هزینه‌های مربوط به جنگ شده است. البته این مبلغ شامل همه مخارج مستقیم و غیر‌مستقیم جنگ می‌شد. یعنی از هزینه عملیات و خرید مهمات و اسلحه تا بازسازی و مخارج بنیاد شهید و مهاجرین جنگی حتی هزینه‌های اندک مثل مخارج پزشکانی هم که در سال، یک‌ماه را در جبهه می‌گذراندند حساب شده است. با توجه به کلیه این مخارج در طول 8 سال دفاع‌مقدس 4/14 درصد کل هزینه دولت را مخارج جنگ تشکیل می‌داده است. اگر تمامی هزینه دفاع مقدس را هم از بانک مرکزی قرض کرده باشیم، باز هم حدود 60 درصد یعنی سه پنجم بدهی بخش‌دولتی به بانکها ناشی از مخارج دیگر دولت بوده و فقط دو پنجم کل بدهی مربوط به جنگ خواهد بود.
بنابراین نمی‌توان ناکامی سیاست‌های غلط مهندس‌موسوی را به پای جنگ نوشت.
دولت مهندس‌موسوی بارها به این نکته اشاره کرده که آن زمان به دلیل وجود جنگ، اقتصاد کوپنی و دولتی بود و جنگ، هزینه‌های زیادی را به اقتصاد کشور تحمیل می‌کرد و می‌گفتند هزینه‌های دفاع مقدس از بودجه دولت بالاتر بود و کشور دچار بحران شده بود. بر اساس بررسی‌های کارشناسان، بالاترین میزان بودجه‌ای که دولت آقای میرحسین‌موسوی به جنگ اختصاص داد هیچ‌گاه از یک هفتم بودجه فراتر نرفت.
20/2 ـ نامه سیاستمداران و نظامیان و جام زهر امام‌(ره)
برخی می‌گویند مهندس میرحسین‌موسوی در دوران دفاع مقدس با آن همه مشکلات، کشور را به نحو احسن اداره کرد. در آن سالها دو نامه خدمت حضرت‌امام‌(ره) رسید که منجر به نوشیدن جام زهر به تعبیر خودشان شدند. یکی نامه محسن رضایی‌(فرمانده وقت سپاه) و دیگری نامه میرحسین‌موسوی نخست وزیر بود. در پی ارسال مطالبی که این افراد به حضرت‌امام منتقل کرده بودند، امام به این نتیجه رسیدند که نمی‌شود جنگ را ادامه داد و باید جام زهر را نوشید.
یکی از همت‌های جدی که دولت در آن موقع دنبال می‌کرد در حمایت از جبهه بود. البته پیش‌بینی می‌شد که سرانجام دولتی‌کردن این قدر هزینه‌ها را بالا می‌برد که با توجه به محدودیت منابع دولت، کسری بودجه تورم‌زاست. در نتیجه متأسفانه حمایت از جبهه به ناچار کنار گذاشته می‌شود. به رغم اهتمامی که شخص نخست‌وزیر در این امور داشت و متاسفانه همین‌طور هم شد در نامه‌ای که امام (ره) به نخبگان کشور برای پذیرفتن قطعنامه نوشتند آمده که آقای نخست‌وزیر آمده‌اند و گفته‌اند که بودجه‌ دولت زیر صفر است و نمی‌تواند حمایت مالی کند. آقای‌رضایی هم گفته‌اند موشک و تانک و نفربر می‌خواهیم، در عین حال می‌جنگیم که این یک تعارف است و قطعنامه را پذیرفتند و گفتند جام زهر را سر می‌کشم ".

21/2 ـ ادامه سیاست های اقتصاد دولتی پس از جنگ
آقایان می‌فرمایند اقتصاددولتی به خاطر شرایط جانبی جنگ بر ما تحمیل می‌شد. این موضوع تا حدی مورد قبول است اما مهندس‌موسوی یک سال بعد از پایان جنگ هم فعالیت می‌کرد. این در حالی بود که بعد از جنگ به دستور حضرت امام، شورای عالی سیاسـت‌های بازسازی تشکیل و قرار بر این شد که تصمیماتی برای واگذاری کارها به بخش خصوصی صورت گیرد. ولی میرحسین‌موسوی چه قدمی برای کاهش اقتصاددولتی و واگذاری کارها به مردم برداشت؟! یعنی مهندس‌موسوی تا یک سال بعد از جنگ همان سیاست‌های اقتصادی متمرکز دولتی را دنبال می‌کرد. بنابراین تفکر دولتی بعد از جنگ هم ادامه داشت.
پس از رد شدن برنامه‌ اول در کمیسیون ویژه کار مشترکی بین سازمان برنامه‌و‌بودجه و کمیسیون بودجه‌ مجلس انجام شد و برنامه با نگاه کاهش دخالت دولت بازنویسی شد. این لایحه را می‌خواستند به مجلس ببرند که آقای موسوی آن را امضا نکرد. متأسفانه تا آخر آن دولت وقت، گرایش‌های دولتی‌کردن وجود داشت و این اتفاق مربوط به سال 67 است. بعدها این لایحه در دولت آقای‌هاشمی که سال 68 رییس‌جمهور شد با امضای وی و معاونش تقدیم مجلس شد که برنامه‌ اول (72 ـ 68) در عمل سال 69 تصویب شد و تا سال 72 اجرا شد.

22/2 ـ مخالفت با سیاست‌های اصل 44 و عدم توجه به سیاست‌های شورای عالی بازسازی امام
در اواخر دولت آقای‌موسوی کم‌کم آثار منفی دولتی‌کردن آشکار شد و زمینه‌هایی برای اصلاح سیاست‌ها فراهم و رفتارها هر چند بسیار جزیی و با اجبار با واقعیت‌ها تعدیل شد؛ در سال 67 پس از پذیرش قطعنامه شورای سیاست‌گذاری بازسازی تشکیل شد که حضرت‌آیت‌الله خامنه‌ای، آقای‌ هاشمی، آقای موسوی‌اردبیلی و مهندس‌موسوی عضو آن بودند. این شورا که سیاست‌های بازسازی بعد از جنگ را تدوین می‌کرد، برای اولین بار فضای سیاست‌گذاری اقتصادی را به سمت مشارکت مردم و فعالیت بخش خصوصی و حمایت از سرمایه‌گذاری چرخاند که در همان جلسات هم آقای موسوی مخالفت جدی خود را ابراز می‌کرد.
اقتصاد کشور در دوره مهندس‌موسوی روزبه‌روز دولتی‌تر شد و تا جاییکه ادامه آن اقتصاد، امکان‌پذیر نبود. در سال 67 بهانه جنگ هم برایادامه اقتصاد‌دولتی از بین رفته بود. حضرت امام‌(ره) که در طول دوران دفاع‌مقدس بارها درباره دولتی‌کردن اقتصاد به مهندس موسویتذکر داده بودند، در این سال‌ها دستور بازسازی کشور را صادر کردند و مبنایاین دستور نیز مشارکت مردم در اقتصاد اعلام شده بود. امام‌راحل فرموده بودند: "...حالا که بعد از جنگ است مردم باید در کارهای تجاری آزاد باشند. لکن با نظارت دولت... دولت اجازه بدهد مردم از خارج چیز بیاورند، تجارت کنند لکن نظارت داشته باشد که فساد ایجاد نشود ". سران سه قوه نیز دستورالعمل امام را یکی از اصلی‌ترین مبانی بازسازی ذکر کردند. متأسفانه هرگاه امام از مشارکت مردم سخن می‌گفت مهندس‌موسوی از مردم درخواست می‌کرد در اجرای رهنمودهای امام‌(ره)، مردم به آموزش‌و‌پرورش کمک کنند!!! امام در پیام خطوط کلی بازسازی پس از جنگ صریحاً تاکید کردند: "...توسعه حضور مردم در کشاورزیو صنعت و تجارت و بازسازی شهرهای تخریب شده و شکستن طلسم انحصار در تجارت داخل و خارج به افراد خاص متمکن و مرفه و بسط آن به توده‌های مردم و جامعه "
(پیام به ملت ایران در خصوص سیاستهای کلی نظام در دوران بازسازی پس از جنگ ـ صحیفه امام ـ جلد 21 ـ ص 155)
متاسفانه تا ماه‌ها پس از صدور حکم امام درباره آزادسازی اقتصاد و مشارکت مردم، گام جدی در اجرا برداشته نشد و مهندس‌موسوی که عقیده‌ای به انجام این کار نداشت فرصت اصلاح سیاست‌های غلط را به دولت هاشمی‌رفسنجانی واگذار کرد.
اگر به گزارش‌هایی که در سال آخر نخست‌وزیری مهندس موسوی که توسط مجلس تهیه شده نگاهی گذرا بیندازیم متوجه می‌شویم که نمایندگان حامی موسوی در آن سالها خلاف میرحسین صحبت کرده و وضع موجود را غیرقابل ادامه می‌خواندند. یعنی صریحاً می گفتند با این همه کسری، دولت نمی‌تواند امور را اداره کند. آنچه همگی باید به آن توجه کنیم در مورد سیاست‌های بازسازی است. در سالهای آخر حیات حضرت‌امام‌(ره) ایشان از مسئولان رده بالای کشور شورایی را با عنوان شورای‌عالی‌بازسازی تشکیل دادند. مسئولیت اصلی این شورا، تجدیدنظر در سیاست‌های اقتصادی کشور بود تا راه برای مشارکت مردم در عرصه‌های اقتصادی همواره شود.
این شورا در دوران مهندس‌موسوی دارای مصوبات فراوانی بود و تا پایان دوران نخست‌وزیری نیز متأسفانه هیچ‌یک از مصوبات آن، جنبه اجرایی به خود نگرفت. ممکن است عده‌ای بگویند این موضوع برای گذشته است شما حالا را نظاره کنید! اما با بررسی‌های صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که میرحسین‌موسوی در اعتراض به سیاست‌های اصل 44 نیز در برخی از جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام غایب بود. یعنی وی همان سیاست‌های گذشته را مدنظر داشته است. با وجود اینکه در تمام کشور موضوع اصلی سیاست‌های کلی اصل 44 است، میرحسین‌موسوی در اظهاراتش به اصل 43 رجوع می‌کند و تنها این اصل را بدون توجه به اصل‌های دیگر مورد پافشاری قرار می‌داد. بنابراین هنوز که هنوز است نگاه میرحسین‌موسوی نگاه متمرکز و اقتصاددولتی است.

23/2 ـ میلیارد دلار تعهد و بدهی و چالش موسوی و هاشمی
بعد از کنار رفتن آقای "میرحسین " و آمدن آقای "هاشمی‌رفسنجانی "، بحث 12میلیارد دلار بدهی میرحسین موسوی مطرح می‌شود.
با تحویل دولت توسط آقای میرحسین‌موسوی به آقای هاشمی‌رفسنجانی، 12 میلیارد دلار تعهد و بدهی به هاشمی‌رفسنجانی تقدیم شد. هاشمی رفسنجانی این موضوع را همانند چماق بارها در سخنرانی‌ها و خطبه‌های نمازجمعه بر سر میرحسین‌موسوی کوبید که او نیز دو مرتبه به صورت مکتوب در روزنامه رسالت پاسخ هاشمی را داد و گفت: "رقم بدهی این رقم نمی‌باشد که هنوز در این خصوص ابهام وجود دارد ".

ج) دوران سکوت 20 ساله (سال‌های 88ـ68)
آقای مهندس‌موسوی طی 20 سال گذشته از صحنه‌های اجتماعی و تقریباً از اظهارنظر خودداری نموده است که در این خصوص نکات زیر قابل تأمل است؛
1ـ چرا سکوت؟
به نظر می‌رسد فردی که طی 10 سال اول انقلاب در تمام صحنه‌های انقلاب حضور داشته و از مدیران ارشد نظام بوده و خود برای مسائل مهم و اصلی آن دهه تصمیم‌سازی نموده است و الان هم دوباره احساس ضرورت شدید کرده که به عنوان نفر دوم نظام در اجتماع حضور یابد آیا می‌تواند 20 سال سکوت نماید؟ چرا؟ آیا این سکوت یک رفتار طبیعی است؟ این رفتار، رفتار مثبت است یا منفی؟ به هر حال این سوال وقتی خیلی برجسته و مهم می‌شود که ما شاهد بروز حوادث تلخ طی این 20 سال بوده‌ایم. حوادثی که بعضاً می‌رفت که اصل نظام را تهدید کند و یا به آرمانهای ملت و انقلاب و شهداء ضربه مهلک وارد نماید، حتی تصور اینکه اگر افراد عادی هم در این موارد سکوت نمایند قابل قبول نیست. اهم این حوادث عبارتند از:
1/1ـ فشارهای گسترده فراگیر آمریکا و غرب به ایران و تحریم‌های اقتصادی، اجتماعی از طریق مجامع بین‌الملی و ...
2/1ـ انحرافات مواضع اقتصادی بعضی از کارشناسان و مسئولین دولت آقای‌هاشمی که منجر به بحرانهای شدید مالی شد.
3/1ـ فشار عوامل داخلی طرفداران غرب به جمهوری اسلامی به شکل طرح قتلهای زنجیره‌ای، ایجاد روزنامه‌های زنجیره‌ای، طرح انقلاب مخملین و...
4/1ـ اشرافی‌گری مدیران و انحراف در نظام و تفکر مدیریتی کشور در باند کارگزاران
5/1ـ حادثه 18تیر و هماهنگی داخلی و خارجی جهت تخریب نظام و ...
6/1ـ تهاجم فرهنگی و نشانه‌گیری ایمان و اعتقاد جوانان و تخریب باورهای مذهبی
7/1ـ جریان تحصن در مجلس ششم و حوادث تلخ علیه نظام
8/1 ـ لایحه سه فوریتی پذیرش پروتکل الحاقی N.P.T که ضدمنافع‌ملی و کشور در مجلس ششم پدید آمد موضوع انرژی هسته‌ای و تعلیق داوطلبانه و موضع‌گیری مربوطه
9/1ـ تحریم‌های نظام‌سلطه در مجامع جهانی علیه ملت ایران در رابطه با فناوریهای علمی خصوصاً دانش‌هسته‌ای و توهین‌های مکرر آنان به دولت‌مردان، نظام و اعتقادات دینی مردم؛ آقای موسوی نه تنها در این صحنه‌ها حضور نداشته است، بلکه دلیل حضور خود را در این دوره چنین بیان می‌کند: "در دوران آقای هاشمی و خاتمی نگران نبودم، در دوران اخیر به خاطر نوع مدیریت احساس نگرانی کردم ".
آیا دولت آقای‌احمدی‌نژاد اصول و مبانی‌نظام در داخل و خارج را به چالش کشیده است یا کسانی در دولت‌های گذشته؟ آیا اشرافی‌گری و بی‌بندوباری اقتصادی در دوران گذشته بیشتر بود یا در دولت احمدی‌ نژاد؟
توقع ما از نامزدهاییکه خود را پایبند به گفتمان امام و انقلاب می‌دانند این است که مرزبندی‌هایشان را با غیر خودی‌ها و ساختارشکنان روشن کنند. متأسفانه در کنار برخی نامزدها، عناصر تندرو و افراطی را مشاهده می‌کنیم که قبلاً در کنار نامزد دوم‌خرداد بودند و عامل شکست نهایی و حذف وی را فراهم آوردند. این افراد نباید برای نامزد مذکور تعیین تکلیف کنند. اگر چنین عزمی وجود ندارد نباید از گفتمان امام و انقلاب دم زد و اگر نسبتی بین این نامزدها با آن افراد وجود ندارد، از آنها فاصله گرفته شود. نه اینکه در جلسه از قول ایشان نقل می‌شود: "فکر من به شما نزدیک است اما فعلاً حمایت خود را از من علنی نکنید! " و در اقدامی متناقض داعیه گفتمان امام و انقلاب را داشت. مردم از سیاست‌های دوپهلو خوششان نمی‌آید و از آن سیاست‌ها استقبال نخواهند کرد. نگرانی "سید‌محمد‌خاتمی " از افراطیونی که او را اداره می‌کنند و همچنین نگرانی از شکست، وی را در نهایت به کناره‌گیری از صحنه واداشت. افراطیون همان کسانی هستند که حتی خاتمی بارها اعلام کرد "اینها بودند که پدر مرا درآورند و آن بلاها را سر من آوردند ".
معتقد به گفتمان امام و رهبری و انقلاب نمی‌تواند با کسانیکه در ضدیت با ولایت‌فقیه، انرژی خود را حرام کردند، با کسانیکه مرجعیت و روحانیت را تخطئه کرده و می‌کنند و مبانی نظام‌سلطه را مرعوبانه پذیرفته‌اند بر سر یک سفره و ستاد بنشیند.
آیا نباید به کسانیکه در این 20 سال ساکت بودند و در مقابل برخی بحران‌های خودساخته افراطیون عکس‌العملی از خود نشان ندادند و در این بحران‌ها جایشان خالی بود، خرده بگیریم که در آن روزهای غربت و مظلومیت اندیشه‌های امام و انقلاب و ارزش‌ها کجا بودید؟ چه شده امروز که نظام در اوج ارزش‌ها، امنیت مرزها، امنیت اخلاقی و اجتماعی، پیشرفت‌ها و قدرت و انفعال دشمن قرار دارد، شما احساس‌خطر کرده و به صحنه آمده‌اید؟ در بحران 18 تیر کجا بودید که احساس خطر نمی‌کردید؟ در اهانت به مقدسات و زیرسئوال بردن پیامیر و ائمه‌معصومین و تقلید و مرجعیت کجا بودید؟ در آنجا که می‌گفتند انقلاب دیگر پایان یافته کجا بودید؟
شما در آن دورانی که برخی می‌گفتند پس از این اصلاحات، باید خمینی را در تاریخ مطالعه کرد!!! در آنجا که برخی دچار توهم شده بودند و به اصطلاح خودشان می‌خواستند کار حاکمیت را یکسره کنند، کجا بودید؟ در اوج شبیخون و تهاجم‌فرهنگی دشمن و فعالیت‌های موسوم به براندازی نرم کجا بودید؟ در آن روزها که برخی کارگزاران به ثروت‌اندوزی از کیسه بیت‌المال مشغول بودند، کجا بودید؟ در اوج بحران بدهی‌های دولت هاشمی رفسنجانی که قصد داشتند اموال و کشتی‌های ایران را در سراسر جهان مصادره کنند و شما هم در خفا تا جایی که مطلع هستیم، معترض بودید، در آن روزها کجا بودید که مثل امروز احساس خطر نمی‌کردید و حالا که آب از آسیا افتاده به دلشوره افتاده‌اید؟
چرا صدای شما در تورم بی‌سابقه 50 درصدی دوره کارگزاران درنیآمد؟ امروز که تورم تا حدی مهار شده، قیمت مسکن و اجاره کاهش یافته و در رتبه‌های علمی و تحقیقاتی، پیشرفت‌های شگرفی پیدا کرده‌ایم، موشک و ماهواره به فضا می‌فرستیم، 7000 سانترفیوژ را علیرغم میل دشمن با کمال قدرت نصب و راه‌اندازی کرده‌ایم و دشمن از ما التماس مذاکره می‌کند، احساس خطر می‌کنید؟
جریان افراطی در دوره حاکمیت خود با استفاده از نظر حضرت‌امام(ره)، افراد را به اسلام ناب‌‌محمدی‌(ص) و اسلام ناب آمریکایی تقسیم می‌کردند، امروز حرف زدن از اینکه خودی و غیرخودی نداریم، قابل پذیرش نیست. امروز آنها که پیشینیه شما را در چپ و راست کردن نیروها می‌شناسند جمله نفی "خودی و غیرخودی " و در دولت من "چپ و راست " خواهند بود را نمی‌پذیرند. به جوانان بگویید که آن هفت نفرکه در آن روزها از سوی شما اتهام راست داشتند چرا از دولت شما بیرون رفتند و به عبارت دقیق‌تر اخراج شدند؟
نامزدهای انتخابات‌دهم خوب است اعتقاد خود را درباره حکومت‌دینی و ولایت‌فقیه و قانون اساسی روشن و شفاف بیان کنند. آیا منظور از الگوی زیست مسلمانی به جای اسلام ناب دین حداقلی و سکولاریزه است یا خیر؟
مبارزه با فساد شجاعت و قاطعیت می‌خواهد و این قاطعیت در احمدی‌نژاد کاملاً بارز است. برخی کانون‌های فساد خود را تحت‌پوشش این یا آن شخصیت پنهان می‌کنند. برخی نامزدها هم به همان شخصیت‌ها افتخار می‌کنند. اما احمدی‌نژاد در مقابله با فساد بویژه فسادهای سازمان‌یافته ملاحظه‌ای ندارد. این مهم برای احمدی‌نژاد هزینه‌هایی هم در برداشته ولی مردم همواره در کنار وی بوده‌اند. اینکه امروز برخی نامزدها می‌گویند از ورود هیچ‌کس به ستادها ممانعت نکنید و از همین امروز خود را وامدار برخی افراد و گروه‌ها می‌کنند، قابل تامل و بررسی است ".
2ـ حضور کم‌رنگ در مجمع تشخیص مصلحت نظام
با توجه به اخبار موجود حضور کم‌رنگ در مجمع تشخیص مصلحت نظام که به صورت غیرفعال و غیر مستمر داشته‌اند اگر چه ایشان در چند مورد که در آن جلسات اظهارنظر کرده‌اند عملاً متمایل به مواضع معروف به نظرات دوم‌خردادیها عمل کرده‌اند، در مجموع حضوری کارآمد نبوده است.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ